راز مرگ یک زن در دستنوشته عجیب برادرش | آتش مرموز در خانه خواهر و برادر میانسال
تاریخ انتشار: ۲ بهمن ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۵۷۳۳۹۷
به گزارش همشهری آنلاین، ساعت ۳ بعدازظهر چهارشنبه ۲۷ دیماه مأموران کلانتری ۱۴۸ انقلاب در تماس با بازپرس محسن اختیاری از مرگ مشکوک زنی میانسال خبر دادند. مأمور کلانتری در تماسی که با بازپرس جنایی داشت، گفت: متوفی زنی حدودا ۵۰ ساله به نام مهناز است که ۲ روز قبل برای میهمانی به خانه خواهرش آمده و فوت کرده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بازپرس جنایی دستور تحقیق از صاحبخانه را که خواهر مهناز بود صادر کرد. زن جوان در تحقیقات گفت: خواهر و برادرم در آپارتمانی در منطقه ونک ساکن هستند. بامداد چهارشنبه خانه آنها آتش گرفت و خواهر و برادرم هم دچار سوختگی شدند و آنها را برای درمان به بیمارستان منتقل کردند، اما مهناز بعد از ۲۴ ساعت با رضایت خودش ترخیص شد و از بیمارستان برای ادامه درمان و بهبودی به خانه من آمد.
وی ادامه داد: هنوز یک شبانهروز از آمدن خواهرم به خانهام نگذشته بود که حالش بد شد و بلافاصله با اورژانس و پلیس تماس گرفتم. زمانی که امدادگران اورژانس به خانهمان آمدند، شروع به احیای خواهرم کردند اما بیفایده بود و مهناز جانش را از دست داد.
امدادگران اورژانس اعلام کردند هنگام احیای زن میانسال دود از ریههای او خارج شده است. با توجه به حادثه آتشسوزی 3 روز قبل خانه متوفی، علت وجود دود داخل ریههای مهناز مشخص شد.
با مشخص شدن این موضوع، بازپرس جنایی دستور تحقیق از برادر مهناز را صادر کرد. کاوه که او نیز جان سالم از این آتشسوزی به در برده بود، در بیمارستانی در مرکز تهران بستری بود و وقتی مقابل افسر پرونده قرار گرفت، مدعی شد: بامداد چهارشنبه گذشته داخل سالن پذیرایی مشغول تماشای تلویزیون بودم و مهناز هم در اتاق خوابیده بود.
وی افزود: ناگهان برق واحد ما قطع شد. بیرون را که نگاه کردم متوجه شدم بقیه ساختمان برق دارد. به سمت در خروجی رفتم تا علت قطعی برق را بررسی کنم که ناگهان یک نفر با چوب به سرم کوبید و بعد از آن بیهوش شدم. در بیمارستان به هوش آمدم و چیز دیگری به خاطر ندارم و نمیدانم چه اتفاقی رخ داده است.
طبق معاینات انجام شده، دود در ریه کاوه نیز وجود داشت و از طرفی اثر ضربه به سر او دیده میشد، اما اینکه ضربه وارد شده اثر چوب باشد یا جسم دیگری یا در برخورد با زمین به وجود آمده باشد، مشخص نبود.
سناریوی دروغینبا اظهارات مرد میانسال، تیم جنایی راهی خانه آنها شدند. ساختمانی چهار طبقه که این خواهر و برادر ساکن طبقه دوم آن بودند. در تحقیقاتی که از مأموران آتشنشانی درباره روز حادثه به عمل آمد، مشخص شد حریق از اتاق خواب مهناز آغاز شده است اما علت آتشسوزی هنوز مشخص نبود و این احتمال وجود داشت که به خاطر اتصالی برق باشد. زمانی که مأموران آتشنشانی وارد خانه شده بودند، در فاصله یک و نیم متری در ورودی خانه با کاوه در حالی که بیهوش شده بود و خواهرش روی تختخواب در اتاقی که حریق از آنجا شروع شده بود، مواجه شده بودند.
از سویی، با توجه به اینکه در تحقیقات تیم جنایی مشخص شد در خانه از داخل قفل بوده و امدادگران پس از شکستن در وارد شده بودند، در نتیجه کسی نمیتوانست وارد خانه شده باشد، پس سناریوی ورود شخصی ناشناس با چوب رنگ باخت.
در تحقیقات میدانی، یکی از همسایهها گفت: مهناز و برادرش ۴۰ روز قبل به این خانه نقل مکان کردند. گهگاهی صدای دعوایشان را میشنیدیم اما دعوای معمولی و خانوادگی بود. ساعت حدود 2 بامداد چهارشنبه متوجه دود شدید از طبقه دوم شدیم و بلافاصله با آتشنشانی تماس گرفتیم و آنها هم خیلی زود وارد شدند و قبل از اینکه حریق گسترده شود به اطفای آن پرداختند.
در ادامه تحقیقات، کارآگاهان به سراغ پرونده بالینی کاوه رفتند، پروندهای که مهمترین مدرک را در اختیار تیم جنایی قرار داد. داخل پرونده بالینی کاوه برگهای پیدا شد که برای تیم جنایی خیلی عجیب بود. این برگه که از دفترچهای کنده شده بود، نوشتههایی داشت که اطلاعات مهمی را برملا کرد.
برگه شامل دستنوشته کاوه بود که ساعاتی قبل از آتشسوزی و به تاریخ بعدازظهر سهشنبه ۲۶ دیماه توسط کاوه نوشته شده بود. در این دستنوشته کاوه از خانواده و دوستانش حلالیت طلبیده و نوشته بود این دنیا دیگر برای زندگی فایدهای ندارد، برای ما گریه نکنید. مقداری پول دارم که به حساب برادرم واریز کنید. در مرگ ما گریه نکنید و صبور باشید.
این دستنوشته حکایت از یک وصیتنامه داشت. زمانی که از کاوه در رابطه با این دستنوشته سؤال شد، گفت: همیشه نوشتههای روزانهام را داخل دفترچه مینویسم و این برگه نیز جزو نوشتههای روزانهام است.
احتمال خودکشی ناموفقکاوه در پاسخ به این سؤال که مابقی دفترچه یادداشت روزانهاش کجاست، جواب داد در آتش سوخته است.
گرچه مرد میانسال چنین اظهاراتی داشت، اما این احتمال قوت گرفت که مرد میانسال به قصد خودکشی اقدام به آتش زدن خانه کرده و زمانی که آتش شعلهور شده، از تصمیم خود پشیمان شده و به سمت در خروجی رفته اما به خاطر دود غلیظ ناشی از آتشسوزی تعادلش را از دست داده و به زمین افتاده که اثر برآمدگی روی سر کاوه نیز به خاطر ضربه چوب نبوده بلکه به خاطر اصابت با زمین بوده است.
با این فرضیه، بازپرس شعبه دوم دادسرای امور جنایی پایتخت دستور داد کارشناس آتشنشانی علت اصلی حریق وعمدی یا غیرعمدی بودن آن را مشخص کند. همچنین تحقیقات گستردهتری در رابطه با خواهر و برادر صورت گیرد و کاوه تحت بازداشت در بیمارستان به درمانش ادامه دهد چراکه فرضیه قتل مهناز از سوی برادرش مطرح شده است.
کد خبر 826528 منبع: ایران برچسبها خبر مهم قتل - قاتل حوادث ایرانمنبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: خبر مهم قتل قاتل حوادث ایران خواهر و برادر تیم جنایی آتش نشانی دست نوشته آتش سوزی مشخص شد
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۵۷۳۳۹۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نگاهی به بیبدن|متهمان ردیف اول قتل که قاتل نیستند!
فیلم سینمایی "بیبدن" دنبال زدن تلنگری به خانوادههاست و قصد دارد در بستر یک داستان جنایی، گسستهای والدین و فرزندان و روابط بعضاً ناقص آنها را به رخ بکشد. - اخبار فرهنگی -
خبرگزاری تسنیم- گروه فرهنگی
فیلم «بیبدن» ساخته مرتضی علیزادهِ فیلم اولی با نویسندگی کاظم دانشی، خیلی زود پس از رونمایی از جشنواره فیلم فجر به پرده سینما رسید و با فروش بیش از 32 میلیارد تومانی تا به امروز، اقبال نسبتا خوبی را به عنوان فیلمی در ژانر درام جنایی به خود دید.
دانشی که پیش از این با ساخت «علفزار» تجربه خوبی از بازخوانی پروندههای جنایی کسب کرده بود، این بار در مقام نویسنده، سراغ داستانی نزدیک به واقعیت رفت و با برداشتی آزاد از پرونده «غزاله و آرمان» که مربوط به سالهای 1392 تا 1400 است، فیلمی در ژانر درام جنایی را به سینماها آورد تا روایتگر یکی از هولناکترین قتلهای چند سال اخیر و در عین حال جنجالیترین پرونده قضایی باشد.
حواشی روز پنجم فیلم فجر|رقابت سنگین «بی بدن» و «بهشت تبهکاران» بر سیمرغ حاشیه/ 14 کیلو کم کن تا «مجنون» شوی!مروری بر زیرمتنهای نهفته در این اثر، یک پیام روشن و جدی را برای مخاطبانش دارد و آنهم تلاش کارگردان و نویسنده برای ایجاد یک پل ارتباطی بین این پرونده قتل با عقبه روابط عاطفی در هر 2 خانواده قاتل و مقتول است. موضوعی که در شخصیتپردازی و دیالوگگویی بازیگران و نوع بازی آنها نهفته شده و شاید مخاطب را پس از تماشای فیلم به این فکر فرو ببرد که آیا میشد قتلی اتفاق نیفتد؟ به جز فرد قاتل، آیا افراد دیگری هم در شکلگیری این جنایت هولناک سهم داشتند؟ به نظر میرسد که پاسخ به هر دو سوال «مثبت» است؛ اما چرا؟
جستوجو در شخصیتپردازی بازیگران فیلم، ابعاد دیگری از قتل دختر جوان (ارغوان) را به نمایش میگذارد؛ سروش صحت در نقش پدر «ارغوان»، کاملا منفعل و سرد است، از مهمترین اتفاقات رخ داده در بطن خانوادهاش بیخبر است، تلاشی برای ارتباط پدرانه با دخترش برای فهم نیازهای او در دوران حساس جوانی و نوجوانی نمیکند و حتی پس از مرگ او با حالتی سردرگم و بیاراده، تنها شنونده دیالوگهای طرفین است. رفتار منفعلانه او در اکثر سکانسهای فیلم، مخاطب را آزار میدهد که چرا این مرد، حتی یک برخورد سخت و خشن با قاتل دخترش ندارد؟ که البته به نظر میرسد این شخصیتپردازی و بازیگردانی به عمد توسط کارگردان طراحی شده است.
در نگاه اول، شاید به نظر برسد که انتخاب چنین نقشی برای سروش صحت با توجه به عقبه بازیگری او، اشتباه بوده اما نباید فراموش کنیم که کارگردان بی بدن به دنبال نمایش «پدر بیمسئولیت» است. پدری که حتی حساسیت لازم برای امور روزانه دخترش را ندارد و سردرگم در زندگی روزمره تا جایی پیش میرود که با خبر قتل دخترش مواجه میشود.
البته اینکه سروش صحت در ایفای چنین نقشی موفق عمل کرده یا خیر، موضوع دیگری است. صحت را بیشتر با ایفای نقش در بازیهای انرژیک میشناسیم و بازی در نقش پدر ارغوان تجربه جدیدی برای اوست. برای یادآوری هنرمندی سروش صحت در بیبدن فارغ از نقدی که به بازی کم عمق او وارد است، کافی است بازی احساسی او در جایی که از عروسی دخترش یاد میکند را دوباره مرور کنیم تا بازی هنرمندانه او در آنجا تبدیل به یکی از ماندگارترین سکانسهای بیبدن شود.
در نقطه مقابل، الناز شاکردوست ایفاگر نقش مادر «ارغوان» است که هدایت پرونده را به دست گرفته و برخلاف پدر، با کنگشریاش، قاتل را تا چوبه دار بدرقه میکند؛ در ظاهرِ ماجرا، با مادری دلسوز طرفیم، اما در تعدادی از سکانسهای فیلم پنهانکاری او تو ذوق میزند و در نهایت زنجیرهای از اتفاقات که ارغوان را به آن سرنوشت شوم دچار میکند. شاکردوست نمادی از مادر مهربان اما «پنهانکار» است. پنهانکاری او در بخشهای مختلفی از فیلم دیده میشود. از پنهانکاری او در ماجرای کویر رفتن ارغوان با دوستانش و اتفاقات تلخ بعدش تا ارتباط پنهانی سروش و ارغوان.
خانوادهای را تصور کنید که مادرش پنهانکار است و مهمترین رخدادهای فرزندش را با همسر خود در میان نمیگذارد، پدر هم تلاش چندانی برای ارتباط گرفتن با دختر و کنترل رفت و آمدهای او ندارد؛ خروجی این همه بیمسئولیتی والدین چه میتواند باشد؟
سری به خانواده قاتل بزنیم؛ پژمان جمشیدی در نقش پدر سروش، رقم زننده یک شکست عاطفی برای پسرش است؛ او به راحتی همسر اول خود را ترک کرده و بدون توجه به آیندهای که انتظار پسرش را در سنین حساس نوجوانی میکشد، تصمیم به ازدواج مجدد میگیرد. لجبازیهای مکرر او و هدایت سروش در مسیر اشتباه هم مزید بر علت میشود که سرنوشت سروش بیشباهت با ارغوان نباشد. به نظر میرسد در اینجا هم با جنس دیگری از «پدر بیمسئولیت» مواجهیم؛ پدری که غرورش از فرزندش مهمتر است و بهای این غرور، خون پسرش است.
ماجرا به همینجا ختم نمیشود؛ سوی دیگری از پرونده قتل ارغوان، یک دختر جوان که مالامال از حسادت است، نشسته؛ در ظاهر دوست است، در واقعیت دشمن؛ در ظاهر، عملی که مرتکب میشود، ساده است اما اثر وضعی کار او به قدری عمیق است که آتش یک خشم مردانه را شعلهور میکند و در نهایت به جنایتی هولناک ختم میشود. «دوست حسود» گاهی از دشمن هم خطرناکتر است.
بیبدن ضد قصاص است؟
یکی از سوالاتی که پس از اکران این فیلم مطرح شد، همین موضوع بود؛ آیا بیبدن از قصاص طرفداری میکند یا علیه آن است؟ تجربه تماشای فیلمهایی که برچسب «ضد قصاص» را یدک میکشند، نشان میدهد که مخاطب وقتی صندلی سینما را ترک میکند، برای فرد اعدام شده دلسوزی میکند؛ آیا این اتفاق در بیبدن برای سروش تکرار میشود؟
تصاویر دوربینهای مدار بسته که در بخشی از فیلم پخش میشود، بخش مهمی از حقیقت پرونده و مرتکبین جرم را فاش میکند؛ از سویی دیگر، تمام اتفاقات برای اینکه قاتل بخشیده شود، به خوبی کنار هم چیده شده اما پدر سروش همه راهها را برای بخشش میبندد. موضع بی بدن نسبت به قصاص متفاوت است؛ روی انجام قصاص پافشاری نمیکند و بارها اعلام میکند که راه بخشش باز است و از سویی دیگر، موضع آوانگارد نیز نسبت به این مسئله نمیگیرد. به نظر میرسد که کارگردان و نویسنده هوشمندانه از کنار این مسئله عبور کردند تا سراغ مسئلهای مهمتر بروند و آنهم «گسستهای درون یک خانواده» است.
چرا پیگیری مورد «بی بدن» مهم است/ نباید زیر بار حق کشی رفت
یک بازیِ درخشان، یک بازیِ درخشانتر
اگر الناز شاکردوست را کنار بگذاریم، دو بازی درخشان در بیبدن توجهات را به خود جلب کرد؛ نوید پورفرج و گلاره عباسی.
پورفرج که با بازی در فیلمهای سینمایی «مغزهای کوچک زنگ زده» و «مغز استخوان» توانایی هنریاش را به رخ کشید، در بیبدن هم به عنوان بازپرس ایفای نقش کرد و درخشان بود. او هم کنش قهرمانی داشت، هم در جایی پایش لغزید و به ضدقهرمان تبدیل شد و به خوبی از پس هر دو نقش برآمد. تلاش او برای بخشش قاتلینی که در پروندههایش با آنها سروکار دارد، برای مخاطب قابل باور است.
در نقطه مقابل، گلاره عباسی را در نقش مادر سروش میبینیم که علیرغم بازی کوتاهش اما بسیار اثرگذار است و نقش مادر شکست خورده را به خوبی بازی میکند.
بیبدن شباهتهای زیادی به «علفزار»، فیلم قبلی کاظم دانشی دارد، اگرچه شاید به اندازه آن جسور نباشد و خیلی سراغ خط قرمزها نرود اما به هر حال امضای دانشی پای آن است. اوست که داستان را از لابهلای پروندههای قضایی که عمدتا دسترسی به آنها ساده نیست، بیرون میکشد و خط سیر یک درام جنایی را کنار قرار میدهد. تنها ابهام این است که چرا خود او در نقش کارگردان حاضر نشد؟
به نظر میرسد که بیبدن دنبال زدن تلنگری به خانوادههاست و قصد دارد در بستر یک داستان جنایی، گسستهای والدین و فرزندان و روابط بعضاً ناقص آنها را به رخ بکشد. «پدر بیمسئولیت»، «مادر پنهانکار» و «دوست حسود» اگرچه قاتل نیستند، اما در وقوع این جنایت بیگناه هم نیستند.
انتهای پیام/